5ماه گذشت

دختر نازم از بودنمون باهم 5ماه گذشت.....................باورم نمیشه که از اون موجود کوشولو که فقط بلد بود شیر بخوره و بخوابه تبدیل به دوست و همبازی واسه من شدی.............

مامانی از صبح که بیدار میشه عوضت میکنه،باهات بازی میکنه،راهت میبره و آواز میخونه برات...........ظهر که بابایی میاد اینقدر خوشکل واسش ذوق میکنی که دوست داریم درسته قورتت بدیم هلوی مامان..........تا شب باید همش دور و بر تو باشیم آخه بابا دوست نداره تو یه لحظه هم تنها باشی....................خلاصه این 5ماه و 4روز همه زندگی ما شده آویناااااااااااااااا

مامان فدات شه با اون قیافه ات