آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

فرشته آسمونی ما...آوینا

شیــــــــــــر

1391/1/30 10:36
نویسنده : مامان معصومه
692 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا چی میشنوم؟؟؟

دورهم نشستیم میگن:سال دیگه همین موقع باید آوینارو از شیر بگیری وگرنه تو گرما اذیت میشه

یعنی فقط یک سال مونده؟365روز خیلی کمه خیلی زود میگذره

چطوری فراموش کنم این لحظات زیبارو؟که فقط منم و تو

چطوری این ارامشی که موقع شیرخوردن داری و ازت بگیرم؟؟

چطوری بگذرم از لبخندی که موقع شیرخورن و مک زدن میزنی وقتی زبون کوچولوتم همراه اون خنده دیده میشه؟؟

اگه تو شیر نخوری به چه بهانه ای از بغل اطرافیان بگیرمت تا پیش خودم باشی؟؟

اگه شیر نخوری پس من به چه دردی میخورم؟؟؟

اگه تو شیر نخوری احساس میکنم بزرگ شدی....نمیخوام بزرگ شی تا همیشه پیشم باشی

 

خیلی سخته شیر نخوردنت خدایــــــــــــــــــــــــــــــا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

شادي
30 فروردین 91 18:43
معصــــــومه اشكم و راه انداختي دختر اين روز ها منم مدااام به 1 سال ديگه فك ميكنم و بغض راه گلوم و ميبنده... خيلي سخته.خيـلي. خدا كمكمون كنه
مونایی
2 اردیبهشت 91 21:25
چاره ای نیست . این نیز بگذرد ...
صدیقه
3 اردیبهشت 91 0:21
آخی چقدر دلمون تنگ میشه برای این روزهای وابستگی ......... ولی زیباست مستقل شدن نی نیا
افسان
3 اردیبهشت 91 0:50
مصی کلی دلم سوخت و گریمم در اومد.....
چرا امیر علی این نعمت و از من گرفت یعنی من لایق نبودم....


عزیزدلم این چه حرفیه‏!اگه لایق نبودی که خدا فرشته ای مثل امیرعلی و بهت نمیداد مامان مهربون
صدف
4 اردیبهشت 91 23:08
من چی بگم که فقط 2 ماه این احساس قشنگ رو تجربه کردم تازه از این دو ماه تقریبا یک ماه و خورده ای رو تو بیمارستان بودیم .
خانوم مهندس!
10 اردیبهشت 91 12:11
وااای چه احساسات قشنگی... پس من که هنوز اول راهم باید قدرش بدونم... راستی چه دختر قشنگی دارین
هدي مامان سيد ياسين
12 اردیبهشت 91 1:24
معصومه راست ميگي ها به چه بهانه اي از بغل ديگران بگيرمشون!!!!!!
يعني اون موقع هم با علاقه مياين طرفمون؟؟


اگه مینقدر که ما دوسشون داریم دوسمون داشته باشن 100 %
هدی مامان مبین
16 اردیبهشت 91 15:54
الهییییی عزیزم.....لذتت رو ببر.....فعلا بهش فکر نکن
مامان آراز
17 اردیبهشت 91 14:36
منم نمیخوااااام این یه بهونه بود واسه بغل کردن
مروارید مامان آوا
27 اردیبهشت 91 7:49
چقدر زیبا نوشتی